عاقبت كار
عاقبت كار
عاقبت كار
نويسنده:حميد سعادت
مصطفي فاتح (متوفي 1356) در مقام يكي از مديران نفتي با روايت شرايط اجتماعي ايران در دوره پهلوي، اينبار وارد بحث از ملي شدن نفت در ايران مي شود. نقل ديدگاه هاي مرحوم فاتح به معناي همسويي يا تاييد نيست.
دراينجا براي توضيح مطلب از وضع خودمان و انقلابي كه تا حدي مربوط به عصر حاضر مي باشد شاهد و مثال ميآوريم . پس از اينكه محمدعليشاه قاجار مجلس را به توپ بست سراسر ايران براي اعادة مشروطيت و مبارزه با دستگاه استبداد يكپارچه احساسات شد و از هرگوشه و كنار صداي مخالفت برخاست. پيشوايان مليّون و سران آزاديخواهان متوجه اهميت موضوع شدند و از احساسات بي شائبه مردم براي استقرار رژيم مشروطيت استفاده كرده با جريان احساسات پيش آمدند تا آنجا كه تهران را گشودند و محمدعليشاه را وادار به خلع و كنارهگيري نمودند اما همينكه نظر اصلي آنها يعني خلع پادشاه ديكتاتور و اعلام حكومت مشروطه مسلم گرديد ديگر حب و بغض شخصي و تمايلات آميخته بغرور و جاه طلبي را فراموش كرده در حدود امكانات و تا آنجا كه منافع ملي پيشرفت داشت جلو رفتند چون ميدانستند كه اگر قدمي فراتر نهند و به جاي تعيين پسر پادشاه مخلوع صحبتهاي ديگري به ميان آورند نه تنها رنج و مساعي خودشان و مردم فداكار يك باره به هدر ميرفت بله نام نيكي كه در طول مدت مبارزه با دستگاه استبداد به دست آورده بودند يكباره لكهدار ميگرديد و آنان يك دسته پيشوايان جاه طلب و خودخواه و انتقامجو و نه ملت پرست و واقعبين معرفي ميشدند. از آن رو دامنة احساسات و تمايلات و خصوصيات را رها كرده تا حد امكان از نهضت ملي استفاده بردند به قسمي كه اكنون پس از نيم قرن نام پيشوايان مزبور در تاريخ ايران به عنوان رهبران واقع بين و دور انديش ثبت شده است.
يكي از شرايط توفيق و بهرهبرداري از نهضتهاي ملي آن است كه سران نهضت تا پايان بهرهبرداري از نهضت با هم متحد و متفق باشند و از آغاز كار به واسطة عدم تجانس فكري و غيره مانند وصلة ناجور به شمار نيايند زيرا همين ناجور بودن آنها سبب ميگردد كه از اواسط نهضت تفرقه بين آنها افتاده و مخالفين نهضت از آن سوء استفاده نمايند.
اكنون بايد ديد رهبران نهضت ملي نفت ايران از كدام يك از دو دستة فوق بودهاند. اگر خواننده را عقيده بر اين است كه رهبران نهضت در تهييج احساسات توانائي بسيار داشته و فقط به آن اكتفا كردند آن وقت علت عدم توفيق كامل آنها را زود درك خواهد كرد و اگر به عكس براي رهبران مزبور هر دو صفت را قائل بوده - يعني هم تهييج احساسات و هم سياستمداري و خردمندي – آن وقت بايد دلايل ديگري را براي عدم كاميابي آنها جستجو كرد. به هر حال بهترين و سادهترين راهي كه به نظر ميرسد اين است كه جريان ملي شدن نفت را به طور اختصار مرور كرده و سپس قضاوت كند و در اين فصل اظهارات و تصميمات مهمي كه در جريان ملي شدن نفت اتخاذ شد نقل ميگردد تا خواننده بتواند از روي استنباط خود قضاوت نمايد.
در تاريخ 26 آذر 1329 دكتر مصدق نطقي در مجلس ايراد كرد (مكي به واسطة كسالت دكتر مصدق نطق او را خوانده است) كه جملات زير از آن نقل شده است:
«اما حقيقيت اين است كه كشور ايران دچار هيچگونه ضرر اقتصادي و ارزي هم در اثر ملي كردن صنعت نفت نخواهد شد زيرا اگر فرض كنيم كه ايرانيان به جاي 30 ميليون تن استخراجي شركت در سال 1950 فقط ده ميليون تن استخراج كنند و براي هر تن كه شركت يك ليره خرج ميكند دو ليره مصرف نمايند بازهم براساس فروش هر تن پنج ليره ( كه قيمت فرضي خليج فارس خواهد بود) دولت ايران 30 ميليون ليره عايدي خواهد داشت و حال آن كه با استخراج سيميليون تن در سال 1950 و طبق اظهار وزير دارائي عايدي دولت ايران حداكثر 25 ميليون ليره خواهد گرديد و تازه هم 20 ميليون تن باقي مانده كه صد ميليون ارزش دارد ذخيره خواهد ماند تا فرزندان آتية ايران بتوانند از آن به نفع خود بهرهبرداري نمايند. محاسن و برتريهاي ديگر كه اهميت سياسي دارد و با ملي كردن صنعت نفت تأمين خواهد شد اين است كه: (1) دولت و ملت از اعمال نفوذهائي كه شركت و دولت انگليس معمول داشته و شمهاي از آن را در جلسة يكشنبه 12 آذرماه 1329 به عرض مجلس شوراي ملي رسانيدم مصون خواهد ماند. (2) ساير كشورها هم بهانهاي براي تقاضاي اين قبيل امتيازات كه با استقبال و تماميت مملكت متعرض است نخواهند داشت و ملت ايران خواهد توانست راه ترقي را بدون هيچگونه اعمال نفوذ و موانع خارجي در محيط صلح و صفا به پيمايد... در خاتمه براي اينكه نشان دهم كه در اثر ملي كردن صنعت نفت هيچگونه مزاحمت سياسي ممكن نيست براي ملت ايران پيش آمد كند جريان مجلس شوراي ملي انگلستان را كه مستر پين كرتن راجع به ملي كردن صنايع در بيرماني از وزير امور خارجة انگلستان سئوال نموده است به اطلاع نمايندگان محترم ميرسانم.»
در جلسة 28 آدر 1329 مجلس شوراي ملي دكتر شايگان نطقي ايراد كرد كه قسمتي از آن در زير نقل ميشود: «بعون الله محيط بينالمللي هم امروز مساعد است براي اينكه اين قدم مردانه را ملت ايران بردارد اين كار را بكنيد اگر نشد گردن من را بزنيد. اگر نتوانست ملت ايران اين را اداره بكند گردن من را بزنيد.غرض بنده اين است كه اين شبههها را كه براي ملت ايران ايجاد ميكنند شما اين قدم را برداريد. ملت ايران هميشه خودش را اداره كرده و اداره هم خواهد كرد حالا آن قدم مردانه را آقايان بايد برداريد.»
در همان جلسه محمود نريمان (يكي ديگر از اعضاي جبهة ملي) نطقي كرده و چنين گفت:
«در اينجا لازم ميدانم اين مطلب را به عرض آقايان نمايندگان مجلس شوراي ملي برسانم كه راجع بامكان بهرهبرداري از معادن نفت جنوب از طرف دولت ايران نبايد ترديدي به خود راه بدهند چه با برچيده شدن دستگاه كمپاني نفت جنوب طرز ادارة امور كارها درين كشور تغيير فوري و محسوسي خواهد نمود و جريان كارها به مجراي طبيعي و مطلوب خود خواهد افتاد.»
درجلسة سوم دي ماه 1329 مجلس شوراي ملي دكتر بقائي نطق مفصلي ايراد نمود كه بعضي از قسمتهاي آن در زير نقل ميشود: «يك سئوال ديگري هم كرده بودم و آن اين است كه اگر صنعت نفت ايران به دست ملت ايران استخراج شده بود آيا به اين وسعت ميرسيد يا خير؟ البته اولياي شركت نفت و مزدوران آن اين طور وانمود ميكنند كه ملت ايران خودش نميتواند چنين كاري را بكند و اين يك مطلب بسيار دقيق و بسيار طولاني است كه اگر چاقوكشهاي دولت و قواي شهرباني مجالي دادند انشاء الله به تفصيل خواهم نوشت تا اينكه ثابت كنيم با وضعيت فعلي ايران و با داشتن مهندسين تحصيل كرده و كارگران با تجربه با كمال سهولت و آساني قادر هستيم كه خودمان نفت خودمان را اداره بكنيم... با تمام اين احوال ايراني ميتواند نفت خود را استخراج كند. با اينكه انگليسيها درين پنجاه سال اخير نگذاشتند ايرانيها در رأس مشاغل حساس قرار بگيرند و با اينكه مانع ميشدند كه به اصطلاح فوت و فن كاسهگري استخراج نفت را ياد بگيرند همان نبوغ و هوش فوقالعادة ايراني سبب شده كه حتي اين كارگرهاي ايراني در كار خودشان مهارت بسيار زيادي پيدا كنند و تازه بفرض محال كه تخصص به اندازة كافي نداشته باشيم چه مانعي دارد از ممالك بيطرف متخصص استخدام ميكنيم يا بالاتر از اين چه مانعي دارد كه از انگلستان استخدام بكنيم.
آنكه ميآيد براي شركت نفت كار ميكند و حقوق ميگيرد ممكن است براي ما كار بكند و حقوق بگيرد گرچه شايد بعضي از آنها حاضر نباشند به حقوق گرفتن از ما و بعضيشان را هم صلاح نيست كه ما استخدام بكنيم ولي اشخاص متخصص در همه جاي دنيا و در تمام ممالك هستند. تازه يك موضوع ديگر اگر ما نفت را تصفيه نكنيم چه ميشود چون تمام اين قسمتها و استدلالات راجع به تصفية نفت است تا آدم ميگويد چي ميگويند آقا اين پنجاه ماده است تصفيهاش مشكل است متخصص لازم دارد و در تمام دنيا ده نفر بيشتر راجع به نفت اطلاع ندارند و ازين حرفها ميزنند. ما نميخواهيم نفتمان را تصفيه بكنيم. نفت خام ميفروشيم. اين هيچ چيز لازم ندارد. ميدانيد اين چاهها با اين ترتيبي كه تعبيه ميشود نفت از آنها فوران ميكند. ما تصفيه نشده ميفروشيم. چه مانعي دارد كه ما نفت خام كه خواهان بسيار هم در دنيا دارد و به طوري كه گفته شد الان بسياري از ممالك خودشان براي خودشان تصفيهخانه ميسازند كه نفت خام بخرند و بياورند آنجا تصفيه كنند. با اين لوله نفت خدا داده كشتي ميآيد كنار بندر ده هزار تن نفت ميخواهد. يكي ديگر ميآيد 300 تن نفت ميخواهد. پولش را ميگيريم نه تصفيه خانه ميخواهد نه متخصص. چه مانعي دارد اين ديگر كاري است بيرون آوردن نفت خام و فروش آن بدون تصفيه. اين كاريست كه هر ايراني كودن ميتواند بكند ولي البته به فكر رجال باهوش ما نميرسد و آقايان اين را مطمئن باشيد كه ما بدون احتياج به تصفيهخانه و به هيچ چيز ميتوانيم در دنيا نفتفروشي كنيم و به شما قول ميدهم كه اسكلههاي بنادر ما مثل دكانهاي نانوايي ـ در اين موقع كه تيمسار لازم داشتند ـ فشار باشد براي نان نه در زمان حكومت خودشان. همانجور كشتي ها براي بردن نفت خواهند آمد و من از آن بالاتر ميگويم اصلا ما نفت نداشته باشيم و يك بمب اتم بيايد و تمام منابع نفت ما را نابود بكند كه ايكاش از روز اول نداشتيم. اگر ما از روز اول نفت نداشتيم اقلاً مثل افغانستان بوديم و روي پاي خودمان بوديم كه ديگر افغانستان نتواند آب هيرمند را ببرد و زور از او نشنويم. چرا اينطور شديم؟ براي اينكه نفت داريم. براي اينكه انگليسيها ميخواهند منفعت ببرند. آقايان بياييد اين صنعت را ملي بكنيد ولو اكثرش را بگيرند كه اين نفت نابود بشود و فرض كنيم كه نابود بشود و دست اينها كوتاه بشود مينشينيم و باهم زندگي ميكنيم بهمان كشاورزي خودمان ميپردازيم و همان آبادان را آباد ميكنيم.... شما به واسطة ملاحظه فقط روي ملاحظه فلان سر جنبان كه ميگويد مصلحت نيست ما با انگليسيها دربيفتيم ميترسيد.
آخر چه مصلحتي نيست؟ كدام خلاف مصلحت است كه ما بگوييم نفت خودمان را ميخواهيم ملي كنيم. شما مطمئن باشيد روسيهاي كه براي ردّ مقاولهنامة قوام ـ سادچيكف هيچ اظهار خصمانهاي نكرد اگر ما قرارداد ملغاي 1933 را در ضمن ملي كردن صنايع نفت از بين ببريم و راي بدهيم من به شما قول ميدهم آن روسيهاي كه در آن موقع اظهار خشم نكرد اگر ما اين كار را بكنيم و آنها بخواهند به ما تجاوز بكنند دفاع خواهند كرد. آقايان دنيا در يك وضعيت خاصي است. اگر يكي ازين كشورهاي بزرگ، از اين امضاكنندگان منشور ملل متفق و اعلامية حقوق بشر، يكي از اينها بخواهند به ما حمله بكنند ما ميتوانيم دفاع كنيم نه اينكه خودمان زور داشته باشيم افكار عمومي دنيا پشتيبان ماست. آن كشوري كه بخواهد به ما حمله كند بايد اعلان جنگ به دنيا بدهد. حملة به ايران يعني اعلان جنگ جهاني سوم.»
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
دراينجا براي توضيح مطلب از وضع خودمان و انقلابي كه تا حدي مربوط به عصر حاضر مي باشد شاهد و مثال ميآوريم . پس از اينكه محمدعليشاه قاجار مجلس را به توپ بست سراسر ايران براي اعادة مشروطيت و مبارزه با دستگاه استبداد يكپارچه احساسات شد و از هرگوشه و كنار صداي مخالفت برخاست. پيشوايان مليّون و سران آزاديخواهان متوجه اهميت موضوع شدند و از احساسات بي شائبه مردم براي استقرار رژيم مشروطيت استفاده كرده با جريان احساسات پيش آمدند تا آنجا كه تهران را گشودند و محمدعليشاه را وادار به خلع و كنارهگيري نمودند اما همينكه نظر اصلي آنها يعني خلع پادشاه ديكتاتور و اعلام حكومت مشروطه مسلم گرديد ديگر حب و بغض شخصي و تمايلات آميخته بغرور و جاه طلبي را فراموش كرده در حدود امكانات و تا آنجا كه منافع ملي پيشرفت داشت جلو رفتند چون ميدانستند كه اگر قدمي فراتر نهند و به جاي تعيين پسر پادشاه مخلوع صحبتهاي ديگري به ميان آورند نه تنها رنج و مساعي خودشان و مردم فداكار يك باره به هدر ميرفت بله نام نيكي كه در طول مدت مبارزه با دستگاه استبداد به دست آورده بودند يكباره لكهدار ميگرديد و آنان يك دسته پيشوايان جاه طلب و خودخواه و انتقامجو و نه ملت پرست و واقعبين معرفي ميشدند. از آن رو دامنة احساسات و تمايلات و خصوصيات را رها كرده تا حد امكان از نهضت ملي استفاده بردند به قسمي كه اكنون پس از نيم قرن نام پيشوايان مزبور در تاريخ ايران به عنوان رهبران واقع بين و دور انديش ثبت شده است.
يكي از شرايط توفيق و بهرهبرداري از نهضتهاي ملي آن است كه سران نهضت تا پايان بهرهبرداري از نهضت با هم متحد و متفق باشند و از آغاز كار به واسطة عدم تجانس فكري و غيره مانند وصلة ناجور به شمار نيايند زيرا همين ناجور بودن آنها سبب ميگردد كه از اواسط نهضت تفرقه بين آنها افتاده و مخالفين نهضت از آن سوء استفاده نمايند.
اكنون بايد ديد رهبران نهضت ملي نفت ايران از كدام يك از دو دستة فوق بودهاند. اگر خواننده را عقيده بر اين است كه رهبران نهضت در تهييج احساسات توانائي بسيار داشته و فقط به آن اكتفا كردند آن وقت علت عدم توفيق كامل آنها را زود درك خواهد كرد و اگر به عكس براي رهبران مزبور هر دو صفت را قائل بوده - يعني هم تهييج احساسات و هم سياستمداري و خردمندي – آن وقت بايد دلايل ديگري را براي عدم كاميابي آنها جستجو كرد. به هر حال بهترين و سادهترين راهي كه به نظر ميرسد اين است كه جريان ملي شدن نفت را به طور اختصار مرور كرده و سپس قضاوت كند و در اين فصل اظهارات و تصميمات مهمي كه در جريان ملي شدن نفت اتخاذ شد نقل ميگردد تا خواننده بتواند از روي استنباط خود قضاوت نمايد.
در تاريخ 26 آذر 1329 دكتر مصدق نطقي در مجلس ايراد كرد (مكي به واسطة كسالت دكتر مصدق نطق او را خوانده است) كه جملات زير از آن نقل شده است:
«اما حقيقيت اين است كه كشور ايران دچار هيچگونه ضرر اقتصادي و ارزي هم در اثر ملي كردن صنعت نفت نخواهد شد زيرا اگر فرض كنيم كه ايرانيان به جاي 30 ميليون تن استخراجي شركت در سال 1950 فقط ده ميليون تن استخراج كنند و براي هر تن كه شركت يك ليره خرج ميكند دو ليره مصرف نمايند بازهم براساس فروش هر تن پنج ليره ( كه قيمت فرضي خليج فارس خواهد بود) دولت ايران 30 ميليون ليره عايدي خواهد داشت و حال آن كه با استخراج سيميليون تن در سال 1950 و طبق اظهار وزير دارائي عايدي دولت ايران حداكثر 25 ميليون ليره خواهد گرديد و تازه هم 20 ميليون تن باقي مانده كه صد ميليون ارزش دارد ذخيره خواهد ماند تا فرزندان آتية ايران بتوانند از آن به نفع خود بهرهبرداري نمايند. محاسن و برتريهاي ديگر كه اهميت سياسي دارد و با ملي كردن صنعت نفت تأمين خواهد شد اين است كه: (1) دولت و ملت از اعمال نفوذهائي كه شركت و دولت انگليس معمول داشته و شمهاي از آن را در جلسة يكشنبه 12 آذرماه 1329 به عرض مجلس شوراي ملي رسانيدم مصون خواهد ماند. (2) ساير كشورها هم بهانهاي براي تقاضاي اين قبيل امتيازات كه با استقبال و تماميت مملكت متعرض است نخواهند داشت و ملت ايران خواهد توانست راه ترقي را بدون هيچگونه اعمال نفوذ و موانع خارجي در محيط صلح و صفا به پيمايد... در خاتمه براي اينكه نشان دهم كه در اثر ملي كردن صنعت نفت هيچگونه مزاحمت سياسي ممكن نيست براي ملت ايران پيش آمد كند جريان مجلس شوراي ملي انگلستان را كه مستر پين كرتن راجع به ملي كردن صنايع در بيرماني از وزير امور خارجة انگلستان سئوال نموده است به اطلاع نمايندگان محترم ميرسانم.»
در جلسة 28 آدر 1329 مجلس شوراي ملي دكتر شايگان نطقي ايراد كرد كه قسمتي از آن در زير نقل ميشود: «بعون الله محيط بينالمللي هم امروز مساعد است براي اينكه اين قدم مردانه را ملت ايران بردارد اين كار را بكنيد اگر نشد گردن من را بزنيد. اگر نتوانست ملت ايران اين را اداره بكند گردن من را بزنيد.غرض بنده اين است كه اين شبههها را كه براي ملت ايران ايجاد ميكنند شما اين قدم را برداريد. ملت ايران هميشه خودش را اداره كرده و اداره هم خواهد كرد حالا آن قدم مردانه را آقايان بايد برداريد.»
در همان جلسه محمود نريمان (يكي ديگر از اعضاي جبهة ملي) نطقي كرده و چنين گفت:
«در اينجا لازم ميدانم اين مطلب را به عرض آقايان نمايندگان مجلس شوراي ملي برسانم كه راجع بامكان بهرهبرداري از معادن نفت جنوب از طرف دولت ايران نبايد ترديدي به خود راه بدهند چه با برچيده شدن دستگاه كمپاني نفت جنوب طرز ادارة امور كارها درين كشور تغيير فوري و محسوسي خواهد نمود و جريان كارها به مجراي طبيعي و مطلوب خود خواهد افتاد.»
درجلسة سوم دي ماه 1329 مجلس شوراي ملي دكتر بقائي نطق مفصلي ايراد نمود كه بعضي از قسمتهاي آن در زير نقل ميشود: «يك سئوال ديگري هم كرده بودم و آن اين است كه اگر صنعت نفت ايران به دست ملت ايران استخراج شده بود آيا به اين وسعت ميرسيد يا خير؟ البته اولياي شركت نفت و مزدوران آن اين طور وانمود ميكنند كه ملت ايران خودش نميتواند چنين كاري را بكند و اين يك مطلب بسيار دقيق و بسيار طولاني است كه اگر چاقوكشهاي دولت و قواي شهرباني مجالي دادند انشاء الله به تفصيل خواهم نوشت تا اينكه ثابت كنيم با وضعيت فعلي ايران و با داشتن مهندسين تحصيل كرده و كارگران با تجربه با كمال سهولت و آساني قادر هستيم كه خودمان نفت خودمان را اداره بكنيم... با تمام اين احوال ايراني ميتواند نفت خود را استخراج كند. با اينكه انگليسيها درين پنجاه سال اخير نگذاشتند ايرانيها در رأس مشاغل حساس قرار بگيرند و با اينكه مانع ميشدند كه به اصطلاح فوت و فن كاسهگري استخراج نفت را ياد بگيرند همان نبوغ و هوش فوقالعادة ايراني سبب شده كه حتي اين كارگرهاي ايراني در كار خودشان مهارت بسيار زيادي پيدا كنند و تازه بفرض محال كه تخصص به اندازة كافي نداشته باشيم چه مانعي دارد از ممالك بيطرف متخصص استخدام ميكنيم يا بالاتر از اين چه مانعي دارد كه از انگلستان استخدام بكنيم.
آنكه ميآيد براي شركت نفت كار ميكند و حقوق ميگيرد ممكن است براي ما كار بكند و حقوق بگيرد گرچه شايد بعضي از آنها حاضر نباشند به حقوق گرفتن از ما و بعضيشان را هم صلاح نيست كه ما استخدام بكنيم ولي اشخاص متخصص در همه جاي دنيا و در تمام ممالك هستند. تازه يك موضوع ديگر اگر ما نفت را تصفيه نكنيم چه ميشود چون تمام اين قسمتها و استدلالات راجع به تصفية نفت است تا آدم ميگويد چي ميگويند آقا اين پنجاه ماده است تصفيهاش مشكل است متخصص لازم دارد و در تمام دنيا ده نفر بيشتر راجع به نفت اطلاع ندارند و ازين حرفها ميزنند. ما نميخواهيم نفتمان را تصفيه بكنيم. نفت خام ميفروشيم. اين هيچ چيز لازم ندارد. ميدانيد اين چاهها با اين ترتيبي كه تعبيه ميشود نفت از آنها فوران ميكند. ما تصفيه نشده ميفروشيم. چه مانعي دارد كه ما نفت خام كه خواهان بسيار هم در دنيا دارد و به طوري كه گفته شد الان بسياري از ممالك خودشان براي خودشان تصفيهخانه ميسازند كه نفت خام بخرند و بياورند آنجا تصفيه كنند. با اين لوله نفت خدا داده كشتي ميآيد كنار بندر ده هزار تن نفت ميخواهد. يكي ديگر ميآيد 300 تن نفت ميخواهد. پولش را ميگيريم نه تصفيه خانه ميخواهد نه متخصص. چه مانعي دارد اين ديگر كاري است بيرون آوردن نفت خام و فروش آن بدون تصفيه. اين كاريست كه هر ايراني كودن ميتواند بكند ولي البته به فكر رجال باهوش ما نميرسد و آقايان اين را مطمئن باشيد كه ما بدون احتياج به تصفيهخانه و به هيچ چيز ميتوانيم در دنيا نفتفروشي كنيم و به شما قول ميدهم كه اسكلههاي بنادر ما مثل دكانهاي نانوايي ـ در اين موقع كه تيمسار لازم داشتند ـ فشار باشد براي نان نه در زمان حكومت خودشان. همانجور كشتي ها براي بردن نفت خواهند آمد و من از آن بالاتر ميگويم اصلا ما نفت نداشته باشيم و يك بمب اتم بيايد و تمام منابع نفت ما را نابود بكند كه ايكاش از روز اول نداشتيم. اگر ما از روز اول نفت نداشتيم اقلاً مثل افغانستان بوديم و روي پاي خودمان بوديم كه ديگر افغانستان نتواند آب هيرمند را ببرد و زور از او نشنويم. چرا اينطور شديم؟ براي اينكه نفت داريم. براي اينكه انگليسيها ميخواهند منفعت ببرند. آقايان بياييد اين صنعت را ملي بكنيد ولو اكثرش را بگيرند كه اين نفت نابود بشود و فرض كنيم كه نابود بشود و دست اينها كوتاه بشود مينشينيم و باهم زندگي ميكنيم بهمان كشاورزي خودمان ميپردازيم و همان آبادان را آباد ميكنيم.... شما به واسطة ملاحظه فقط روي ملاحظه فلان سر جنبان كه ميگويد مصلحت نيست ما با انگليسيها دربيفتيم ميترسيد.
آخر چه مصلحتي نيست؟ كدام خلاف مصلحت است كه ما بگوييم نفت خودمان را ميخواهيم ملي كنيم. شما مطمئن باشيد روسيهاي كه براي ردّ مقاولهنامة قوام ـ سادچيكف هيچ اظهار خصمانهاي نكرد اگر ما قرارداد ملغاي 1933 را در ضمن ملي كردن صنايع نفت از بين ببريم و راي بدهيم من به شما قول ميدهم آن روسيهاي كه در آن موقع اظهار خشم نكرد اگر ما اين كار را بكنيم و آنها بخواهند به ما تجاوز بكنند دفاع خواهند كرد. آقايان دنيا در يك وضعيت خاصي است. اگر يكي ازين كشورهاي بزرگ، از اين امضاكنندگان منشور ملل متفق و اعلامية حقوق بشر، يكي از اينها بخواهند به ما حمله بكنند ما ميتوانيم دفاع كنيم نه اينكه خودمان زور داشته باشيم افكار عمومي دنيا پشتيبان ماست. آن كشوري كه بخواهد به ما حمله كند بايد اعلان جنگ به دنيا بدهد. حملة به ايران يعني اعلان جنگ جهاني سوم.»
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}